«لغت نامه دهخدا»
[بُ دِ یَ] (اِ مرکب) نوعی از جامهء مخطط که از ملک یمن آرند و الف در لفظ یمانی عوض یکی از دو یای مشدد است پس گفته نمیشود یمانی به الف و تشدید یا تا جمع نشود عوض و معوض مگر یمانی بتخفیف. (غیاث اللغات) (آنندراج) : چون زر مزور نگر آن لعل بدخشیش چون چادر گازر نگر آن برد یمانیش. ناصرخسرو. برآری دست از آن برد یمانی نمائی دستبرد آنگه که دانی.نظامی.