برساخته

«لغت نامه دهخدا»

[بَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)محصول. مصنوعی. مزور. ساختگی. منحوت. مصنع. (یادداشت مؤلف) :
چه باشد سخنهای برساخته
شب و روز اندیشه پرداخته.
شمسی (یوسف و زلیخا).
|| مهیا. آماده. مجهز. ساخته. (یادداشت مؤلف). رجوع به برساختن و ساختن و ساخته در همین لغت نامه شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر