«لغت نامه دهخدا»
[بَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)محصول. مصنوعی. مزور. ساختگی. منحوت. مصنع. (یادداشت مؤلف) : چه باشد سخنهای برساخته شب و روز اندیشه پرداخته. شمسی (یوسف و زلیخا). || مهیا. آماده. مجهز. ساخته. (یادداشت مؤلف). رجوع به برساختن و ساختن و ساخته در همین لغت نامه شود.