برشتگی

«لغت نامه دهخدا»

[بِ رِ تَ] (حامص) حالت و چگونگی برشته. برشته بودن. نیم سوختگی (در نان و غیره): نان به این برشتگی را میگویی خمیر است. || نیکویی بافت و ظرافت آن. نیک به هم بافته بدون تار و پود پارچهء پشمی و قالی و جز آن. مقابل شلاته و شل.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر