«لغت نامه دهخدا»
[بَ] (اِ) اطراف و پیرامون دهان. (برهان). برفوس. برکاپوز. برکاپوس. بدکافوز. برکافوس. (از انجمن آرا) (از جهانگیری) (آنندراج). گرداگرد دهان. (ناظم الاطباء). بدفوز. بتفوز. پتفوز : چنین باشد بیان نور ناطق نه لب باشد نه آواز و نه برفوز.مولوی. در برهان مترادفات این لغت در ضمن لغات بیان شده است به همان معنی اطراف دهان، و مصحح برهان در ضمن این لغت نوشته که در فرهنگ شعوری برکاز و غیر آن هر چهار لغت را بمعنی سکاچه که فرنجک و برفنجک که بعربی کابوس و عبدالجنه گویند آورده. (از انجمن آرا) (از آنندراج). رجوع به پتفوز و بدفوز و بتفوز شود.