«لغت نامه دهخدا»
[بَ گُ] (اِمص مرکب) انجام. اجرا. (فرهنگ فارسی معین). || عرض. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب) انعام. عطیه. بخشش. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) : برده بودم پیش جانان تحفهء جانم بدست برگذار مختصربوده نکرد از من قبول. ابومعانی. || (ص مرکب) عابر. رهگذر : از آن او بجایست و ما برگذار که چون ما نکاهد وی از روزگار.اسدی. سخن به که ماند ز ما یادگار که ما برگذاریم و او پایدار. (از سندبادنامه ص29). و رجوع به برگذر شود.