برگستواندار

«لغت نامه دهخدا»

[بَ گُسْتْ] (نف مرکب)دارندهء برگستوان. مالک و صاحب برگستوان. || برگستوان پوشیده. برگستوان برتن دارنده. برگستوان افکنده. با پوشش برگستوان. تن به برگستوان پوشیده اعم از اسب و پیل یا مرد جنگی :
بسی پیل برگستواندار پیش
همی جوشد آن مرد بر جای خویش.
فردوسی.
چهل اسب برگستواندار بود
که بر هر یکی زخم بیکار بود.اسدی.
زره پوش و برگستواندار کرد
دو ره صدهزار از یلان برشمرد.اسدی.
سپه سی هزار از یلان داشت پیش
دوصد پیل برگستوارندار بیش.اسدی.
به تیر اندر آن حمله افکند تفت
ز پیلان برگستواندار هفت.اسدی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر