برمو

«لغت نامه دهخدا»

[بَ] (اِ) انتظار. (برهان). انتظار و امید و میل و خواهش. (ناظم الاطباء). بدمو. (برهان) :
هست آسان رفتنم برموی سر
نزد من بسیار از برموی وصل.
نورالدین مقدم.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر