«لغت نامه دهخدا»
[بُ دَ] (اِمص) بروده. سردی. (غیاث). خنکی. مقابل حرارت. مقابل گرمی : گفتم که از برودت ایام جای ساخت گفتا که از حرارت جنبش گزید فر. ناصرخسرو. جسم هوا را بوسیلت برودت... فرستاد. (سندبادنامه ص 2). || کدورت و نقار. (ناظم الاطباء). سردی. بی مهری. و رجوع به کدوره شود.