«لغت نامه دهخدا»
[بُ] (مص مرخم، اِمص) مصدر مرخم از بریدن. قطع کردن. چیدن : بینداخت باید پس آنگه برید سخنهای داننده باید شنید.فردوسی. و رجوع به بریدن شود.