«لغت نامه دهخدا»
(ن مف) آجیده. آژده. آزده : ز شاخ گوزنان رمه در رمه زمین بیشه ای گشت آجین همه.فردوسی. -تیرآجین؛ بتیر بسیار زده شده. -شمع آجین کردن؛ عقوبتی که تن را جای جای سوراخ کرده، شمع در آن فروکرده افروختندی.