«لغت نامه دهخدا»
[پُ اَ خوَد / خُدْ] (ص مرکب)متکبر. پرمدّعا. پراِدعا. مختال. مغرور. خودپسند. کله پرباد : تو از خود پری زان تهی میروی.سعدی. پراشکفت. [ ] (اِخ) دهی است در مشرق کوه گیلویه، به سه فرسنگی از جنوب دراهان و به سه فرسنگی از شرق فهلیان.