پردود

«لغت نامه دهخدا»

[پُ] (ص مرکب) پر از دخان. تعجج؛ پردود شدن خانه. (تاج المصادر بیهقی). || (تنباکو، قلیان...) که دود بسیار از آن برآید. || پردرد. اندوهگین :
روانش ز اندیشه پردود بود
که زروان بداندیش مهبود بود.فردوسی.
پردودی.
[پُ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پردود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر