«لغت نامه دهخدا»
[پُ] (ص مرکب) پر از دخان. تعجج؛ پردود شدن خانه. (تاج المصادر بیهقی). || (تنباکو، قلیان...) که دود بسیار از آن برآید. || پردرد. اندوهگین : روانش ز اندیشه پردود بود که زروان بداندیش مهبود بود.فردوسی. پردودی. [پُ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پردود.