پرزیان

«لغت نامه دهخدا»

[پُ] (ص مرکب) ضارّ. پرضرر :
شنیدستی آن داستان بزرگ
که ارجاسپ آن پرزیان پیر گرگ.فردوسی.
چنین گفت موبد به پیش گروه
بمزدک که ای مرد دانش پژوه
یکی دین نو ساختی پرزیان
نهادی زن و خواسته در میان.فردوسی.
پرزیانی.
[پُ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پرزیان.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر