پرست کردن

«لغت نامه دهخدا»

[پَ رَ کَ دَ] (مص مرکب) :
واندر رضای او گه و بیگه بشعر زهد
مر خلق را پرست کنم علم و حکمتش.
ناصرخسرو.
پرستم.
[پْرُ / پِ رُ تِ] (فرانسوی، اِ)(1) نوعی از حشرات که بالهای فوقانی آنها نسبهً محکم و از خانوادهء ردووی ئیده(2) که در برّ قدیم منتشر است.
(1) - Prostemme.
(2) - Reduviides.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر