«لغت نامه دهخدا»
[پَ سُ] (اِ) آردی را گویند که بر خمیر پاشند تا برجای نچسبد. (برهان). آرد خشکی که بر رغیف نان پاشند. اوروا : نمک گشت چون سرکه رویش سیاه خمیرش ز پرسم بسر ریخت کاه.بسحاق اطعمه. پرسناژ. [پِ سُ] (فرانسوی، اِ)(1) شخص مشهور و سرشناس. || شخصیت بازی که داخلِ حوادث و موضوع نمایشنامه یا داستان باشد. (1) - Personnage.