«لغت نامه دهخدا»
[پَ مُ دَ] (مص) پژمرانیدن. پژمرده کردن. اِذواء. اِذبال. اِلواء(1) : همی پژمراند رخ ارغوان کند تیره دیدار روشن روان.فردوسی. پژمراننده. [پَ مُ نَ دَ / دِ] (نف) که بپژمراند. پژمرده کننده. (1) - الواء در معنی متعدی در کتب معتبره دیده نشده، معهذا یادداشتی در یادداشتهای من بود که بخاطر ندارم از کجا نقل کرده ام.