پس آنگاه

«لغت نامه دهخدا»

[پَ] (ق مرکب) سپس :
برو کرد جوشن همه چاک چاک
پس آنگاه بر تارکش ریخت خاک.
فردوسی.
پس آنگاه بهرام و ایزد گشسب
نشستند با جنگجویان بر اسب.فردوسی.
پس آوردن.
[پَ وَ دَ] (مص مرکب)مراجعت دادن چیزی. رد کردن چیزی خریده به مالک اوّلی آن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر