پشت ریش

«لغت نامه دهخدا»

[پُ] (ص مرکب) مجروح به ظهر (در ستور). دَبر. (تاج المصادر بیهقی) :
بر آن صفت که خر پشت ریش را بر ریش
تفو زنند بتو باد صد هزار تفو.سوزنی.
مگر کین فرومایهء زشت کیش
بکارش نیاید خر پشت ریش.(بوستان).
ادبار؛ پشت ریش کردن ستور را پالان. مُوَقَع؛ پشت ریش شده. جَمَلٌ مُسَدَّم؛ شتر پشت ریش که پالان ننهند بر وی تا به شود. تمسیح، مسح؛ پشت ریش کردن. مدابره؛ پشت ریش گردیدن ستور کسی. مسخ؛ پشت ریش کردن. (منتهی الارب).
پشت زدن.
[پُ زَ دَ] (مص مرکب) یا پشت پا زدن؛ رد کردن چیزی. (غیاث اللغات از چهارشربت و سراج و مصطلحات).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر