پکمال

«لغت نامه دهخدا»

[پَ / پُ] (اِ)(1) افزار کفشگران باشد که بدان خط کشند و بعربی مخط گویند. (برهان قاطع). آهن چرم دوزی که بدان خط کشند و نقش کنند. خط کش کفاشان. مِخط. محطّ. (منتهی الارب). مِحَطّه. حَط... صیقل کردن چرم و نقش نمودن بر آن به پکمال. (منتهی الارب).
.
(فرانسوی)
(1) - Tranchet
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر