پل شادروان

«لغت نامه دهخدا»

[پُ لِ ؟] (اِخ) پل شوشتر. در مرآت البلدان ناصری (مادهء تستر) آمده است: (شادروان در لغت سراپرده و فرش منقوش و بساط گرانمایه را گویند و چون زمین رودخانه یعنی بنیان این پل را از سنگ مرمر فرش کرده بودند آن را شادروان خواندند و بعضی شادروان را به جدول و راه رو آب نیز ترجمه کرده اند و این معنی را با این محل مناسبت بیشتر است) عقیدهء بعضی این است که شهر شوشتر قبل از ظهور ساسانیان چند گاهی خراب بود و چون اردشیر بابکان که اول پادشاه ساسانیان است سلطنت یافت در صدد تجدید بنای شوشتر برآمد و از هر جا جمعیتی را کوچانیده به شوشتر سکنا داد و حکم کرد تا در این شهر خانه بسازند و در این باب مبالغت کرد و در اندک زمانی عمارت و برج و باروی شهر را تمام کردند و خیال داشت که پائین دهنهء داریان را که زیر پل دزفول واقع است به عرض رودخانه شادروانی بنا کند که آب بلند شود و در نهر داریان جاری گردد و اجل او را فرصت نداد. نبیرهء اردشیر، شاپور ذوالاکتاف چون در سلطنت استقلالی یافت در حوالی شهر ادس که به اورفه نیز معروف است با والریان (ورلین) قیصر روم جنگ کرده لشکر او را شکست داد و قیصر را به اسیری گرفت و حکم کرد تا این پل و این بند را بنا کند قیصر مهندسان و معماران از روم و فرنگ با زر و اموال بسیار طلبیده اوّ از زیر کوهی که بقعهء سید محمد گیاه خوار در آن است و آب رودخانه از زیر آن کوه بطرف مغربی شهر جاری بود رخنه کردند که آب را بطرف جنوب برند از زیر آن کوه تا بند قیر که دوازده فرسخ مسافت است بریدند و آب را بدان طرف سر دادند و نوره و گچ را بشیر گوسفند خمیر کردند و سنگهای بزرگ با علم جرّاثقال بکار بردند و هر دو سنگ را با طوق آهن بهم بستند و از دهنهء مافاریان تا زیر پل را به یک ترازو فرش کردند و با سرب آب کرده رخنه های سنگها را مسدود کردند و بعرض رودخانه شادروانی ساخته پل عظیم برای سهولت عبور و مرور با کمال استحکام ساختند و آن رخنه هائی که از زیر بقعهء سید محمد گیاه خوار کرده بودند از همان نوره و سرب آب کرده مسدود کردند تا شادروان و بند میزان تمام شد آنگاه آب را به مجرای مطلوب جاری کردند و چنان کردند که چهار دانگ آب به رود قدیم از زیر پل میگذشت و دو دانگ دیگر برای مصرف باغات در رودخانهء کرکر و بطرف جنوبی شهر جاری شد لهذا قریه ای که پهلوی رود قدیم بود به چهاردانگه و دیهی که پهلوی این رود بود به دودانگه موسوم شد و باغات و بساتین بعمل آوردند و زراعت صیفی بسیار شد و آبادی بدرجه ای رسید که صحرای عسکر و اراضی داویان را زمین مینو نام دادند و معروف است که پل دزفول را نیز والریان بنا کرده اگر چه از آن زمان الی الان چندین بار پل مسطور خراب شده و تعمیر کرده اند و اما بنیان پل که معروف به شادروان است باقی و چندین سال دیگر هم برقرار خواهد بود و یک مرتبه از چند مرتبه که این پل خراب شد در زمان بنی امیه بود که شبیب خارجی خروج کرد و شوشتر را مقر سلطنت خود ساخت و مکرر لشکر از شام بجنگ او آمدند و مغلوب شدند تا در زمان عبدالملک بن مروان که حجاج بن یوسف والی عراقین و خراسان شد و با لشکری جرّار بر سر شبیب آمد. شبیب در قلعهء شوشتر حصاری شده هر روز با سپاه خود از قلعه بیرون می آمد و با حجاج جنگ میکرد و شب به قلعه بازمیگشت تا یکروز وقتی که شبیب از رزمگاه مراجعت میکرد و اتفاقاً آن وقت آب رودخانه طغیان کرده بود و شبیب به تماشای سیلاب بکنار رودخانه آمده بود و اسب میتاخت در این بین شخصی مادیانی سوار و از پیش روی شبیب میراند اسب شبیب بمادیان رغبت کرد او بدهن اسب زد اسب حرکتی کرده با راکب خود در آب افتاده هر دو غرق و هلاک شدند و فردا صبح حجاج وارد شهر شد و از اهل ولایت بازخواست کرد که چرا شبیب را به شهر راه دادید اهل شهر گفتند او با سپاهی بسیار غفلهً بشهر داخل شد و ما را تاب محاربه با او نبود لهذا حجاج حکم کرد تا پل را خراب کردند که علی الغفله کسی به شهر وارد نشود. و در این اواخر در عهد خاقان مغفور (فتحعلی شاه) شاهزاده محمدعلی میرزا نیز این شادروان را مرمت و تعمیر کامل کرده است فاصلهء شادروان تا شهر تقریباً یک میل است. در سال هزارودویست وچهل و پنج خاقان خلدآشیان (فتحعلی شاه) طاب الله ثراه تشریف فرمای شوشتر شده و در کنار شط سراپردهء خاقانی افراشته روز دیگر به تماشای سدی که نواب غفران مآب محمدعلی میرزا مرمت کرده و ساخته بود رفتند بعد از تماشای سد بیاد آن فرزند دلبند افتاده بسیار متحسر و متأسف گردیدند. بالجمله پل شوشتر و پل دزفول هر دو را سه چشمه است و در وسط شهر شوشتر تپه ای است موسوم به تپهء روم، گویند خاک این تپه را والریان به حکم شاپور از مملکت روم به این محل نقل کرده که پل مذکور و بعضی ابنیهء دیگر را با این خاک بسازند آنچه میبایستی بکار بنّائی رود رفته اینکه حالا هست و بمصرف نرسیده فاضل آن خاک است. این تفصیل به عقیدهء مؤلف به افسانه شبیه است و محل اعتنا و اعتماد نیست و آنچه محقق است که خاک اطراف شهر شوشتر سست و مخلوط به شن است و از برای ابنیه ای که بخواهند چندین سال دوام داشته باشد بی مصرف است لهذا خاک این تپه را که مصنوعی است نه طبیعی از چند فرسخ دورتر آورده اند و بقدری که لازم بوده به مصرف ساختن پل رسانیده اند و باقی موجود است. مشربه و کوزه های شوشتر که به لطافت معروف است و آب را خنک میکند از خاک این تپه ساخته میشود و بسببی که ذکر شد از خاکهای دیگر اطراف شوشتر نمیتوان کوزه و مشربهء لطیف ساخت. گویند بعضی رومیها را که بحکم والریان برای ساختن پل آمده بودند از آب و هوای شوشتر خوش آمده در آنجا ماندند و کارهای غریب کردند و از جمله قریب به چشمهء آب گرمی که در دوفرسخی شهر در طرف شمال واقع است معدن نقره ای پیدا کرده بودند و هر سال مبالغی کلی از آن منتفع میشدند و وجه معتدٌبه از این بابت به شاپور میدادند و احدی از اهل ایران را در آن کار مداخله نبود و اکنون آن مکان بر کسی معلوم نیست. (تذییل) در قدیم الایام خیلی بالاتر از شوشتر پلی بر روی رودخانهء کارون در یک درهء تنگی بسته بودند. از آثار چنین مستفاد میشود که از بناهای سلاطین کیان بوده است. پائین تر از پل آثار دو قلعهء مخروبه موجود است که شباهت به بناهای سلاطین ساسانیه دارد. قلعهء سمت راست موسوم بقلعهء رستم و قلعهء سمت چپ را قلعه دختر مینامند و مغاره هائی که از سنگ تراشیده شده در اطراف شط کارون بسیار است به عقیدهء مؤلف اینها دخمهء اموات بوده در نزدیکی قلعهء رستم آجر پاره و آثار خرابه بسیار پیداست. یمکن در ازمنهء قدیمه شهر بزرگی در این محل بوده است. رود کارون از موضعی که مصب آن به شط العرب است تا حوالی شوشتر کشتی رو است. در میان شوشتر و رامهرمز چشمهء نفت سفید است که از حیث سفیدی بهترین نفتهای عالم محسوب میشود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر