«لغت نامه دهخدا»
[پَ لَ] (اِخ) پهله. پارت. (ایران باستان ج 3 ص 2592 و 2593).پرتو.اسم پارت در زبان پارسی باستان پرثوه(1) بوده (کتیبه های داریوش بزرگ)، بمرور زمان پرثوه به پرهوه و پلهوه بدل شده است، بعضی نویسندگان ارمنی «پهلوانی» را موافق تلفظ زمان خود پلهونی(2) ضبط کرده اند، سپس برای سهولت تلفظ «ه» بر «ل» مقدم شد و حرکت واو حذف گردید و پهلو(3) شد. (ایران باستان ج 3 ص 2184). بنابراین معنی اصلی و اولی پهلو یعنی پارت و پهلوی یعنی پارتی. فردوسی بهمین معنی گوید (در لشکر کشیدن سیاوش): گزین کرد از آن نامداران سوار دلیران جنگی ده و دو هزار هم از پهلوی، پارس، کوچ و بلوچ ز گیلان جنگی و دشت سروچ. و بعدها بهمین مناسبت عنوان و لقب رؤسای خاندانهای: قارن، سورن و اسپاهبذ که از نژاد اشکانیان بوده اند و هم در عهد اشکانی و هم ساسانی اعتبار داشتند «پهلو» بود، چنانکه میگفتند: قارن پهلو، سورن پهلو، اسپاهبذ پهلو. (ترجمهء ایران در زمان ساسانیان کریستن سن چ2 ص124). اما اینکه مؤلف برهان قاطع «پهلو» را بمعنی شهر دانسته و همچنین نواحی اصفهان، بعید نیست چنانکه ماد - نام قوم بزرگ شمال و شمال غربی ایران - بعدها بصورت ماه (پهلوی ماد) به عده ای از شهرها و نواحی مانند ماه نهاوند و ماه بصره و ماه کوفه و ماهی دشت (تبریز) و غیره اطلاق شده است، همانگونه نیز نام پرثوه، پارت، پهلو، به عده ای از شهرها و نواحی که با این قوم رابطه داشته اطلاق شده است از آن جمله است پهل شاهسدان. مورخان قدیم، پهل شاهسدان را در ناحیتی در صفحهء کوشان دانسته اند و شاهسدان مبدل شاهستان است و موسی خورنی مورخ ارمنی (در کتاب 2 بند 2) پهل شاهسدان را پهل آراوادن نوشته. ارشک بزرگ (مؤسس سلسلهء اشکانی) در همین پهل سلطنت را بدست گرفت و ظاهراً پهل شاهسدان همان گرگان کنونی است. (ایران باستان ص2595 متن و حاشیه) (از حاشیهء فرهنگ برهان قاطع چ دکتر معین ذیل لغت پهلو). ||نواحی اصفهان. (برهان). اصفهان و ری و همدان و نهاوند. و زبان منسوب بدین شهرها پهلوی است. (انجمن آرا) (آنندراج). (1) - parthava. (2) - palhowni. (3) - pahlow.