«لغت نامه دهخدا»
[پَ کَ دَ / دِ] (ن مف مرکب)فربه شده. آکنده پهلو: چریده دیولاخ آکنده پهلو بتن فربه میان چون موی لاغر.عنصری. رجوع به آکندن شود. ط پهلوار. [پَ] (ص) مانند پهلو. چون پهلو از دلیری و شجاعت. کلمه در شاهنامه آمده و ممکن است مصحف پیلوار باشد. رجوع به پیلوار شود.