پهلوآکنده

«لغت نامه دهخدا»

[پَ کَ دَ / دِ] (ن مف مرکب)فربه شده. آکنده پهلو:
چریده دیولاخ آکنده پهلو
بتن فربه میان چون موی لاغر.عنصری.
رجوع به آکندن شود.
ط پهلوار.
[پَ] (ص) مانند پهلو. چون پهلو از دلیری و شجاعت. کلمه در شاهنامه آمده و ممکن است مصحف پیلوار باشد. رجوع به پیلوار شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر