«لغت نامه دهخدا»
[لَ / لِ پَ / پِ] (نف مرکب) که پیاله پیماید. ||شرابخوار. (آنندراج). باده خوار. باده نوش. پیاله کش. جام گیر. صراحی کش. جام پیما. کشتی کش. دریاکش. لای نوش. می پرست. جام دار: صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز ای کوته آستینان تا کی درازدستی.حافظ. و رجوع به مجموعهء مترادفات ص156 شود. ط پیاله دار. [لَ / لِ] (نف مرکب) که پیاله دارد. خداوند پیاله. صاحب پیاله. ||که محافظت پیاله با اوست. رکابدار. (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی ذیل کلمهء رکابدار). ||شرابخوار. ج، پیاله داران. (از آنندراج): میکرد گریه ساقی بر گرد لاله زاری گویا به یادش آمد دور پیاله داران.آصفی. ط ||نام نوعی از رستنی ها. رجوع به پیاله داران شود.