«لغت نامه دهخدا»
[چِ] (اِمص) پیچیدگی. (آنندراج) : تبارک الله ازین گردش آفرین قلمت که برده آب رخ پیچمان طرهء حور. طالب آملی. - خوش پیچمان؛ با پیچیدگی زیبا : تو گر خوش پیچمانی غارت دلها توانی کرد چه مطلب همچو گل دستار اوغانی بسرپیچی. زکی ندیم.