پیش پای

«لغت نامه دهخدا»

[شِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب)پیش پا. اَمام. رجوع به پیش پا شود. || قدم: اجرذ؛ آنکه در رفتار پیش پایها نزدیک گذارد و پاشنه ها دور. قعثله؛ پیش پای نزدیک گذاشتن و پاشنه ها دور در رفتار. (منتهی الارب).
-پیش پای خود نشاندن؛ بلافاصله فروتر از خود قرار دادن کسی را. از خود پائین تر جای دادن کسی را.
- پیش پای خود نشستن؛ تجاوز نکردن.
- پیش پای کسی برخاستن؛ بقصد تعظیم وی بر پا ایستادن:
سپیده دم مه من چون ز خواب برخیزد
به پیش پای رخش آفتاب برخیزد.
تأثیر (از آنندراج).
- پیش پای کسی گذاشتن راهی را؛ هدایت کردن وی را بدان طریق. بدان طریق وی را رهنمائی کردن. متوجه ساختن وی را.
|| (اِخ) نام ستاره ای که بر پای مقدم دوپیکر است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر