پیش روی

«لغت نامه دهخدا»

[شِ] (ق مرکب) مقابل پشت سر. در حضور. پیش رو. جلو :
گردان در پیش روی بابزن و گردنا
ساغرت اندر یسار باده ات اندر یمین.
منوچهری.
و ارتفاع این دکه مقدار سی گز همانا باشد و از پیش روی دو نردبان بر آن ساخته ست که سواران بر آن روند. (فارسنامهء ابن البلخی ص126).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر