پیش کار

«لغت نامه دهخدا»

[شِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب)برابر شغل. مقابل عمل. حاجب بزرگ امیرعلی قریب... در پیش کار ایستاده، کارهای دولتی را راندن گرفت. (تاریخ بیهقی). || پیش جنگ. بمیدان جنگ. بمعرکهء کارزار: امیر برنشست و پیش کار رفت با نفس عزیز خویش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص113). با این مقدار مردم جنگ پیوست و به تن عزیز خویش پیش کار برفت با غلامان. (تاریخ بیهقی) .
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر