«لغت نامه دهخدا»
[شْ رَ / رِ] (اِ مرکب) سینی. خوانچه. طبق. مجموعه. خوانچه و طبقی باشد که تنقلات و گل و مانند آن در سکوره ها کرده در محفل آرند. (منتهی الارب). معرب آن شفارج است. ظرف تنقلات. (انجمن آرا). خوانچه و طبقی که تنقلات و گل در آن کنند و بمجلس آورند. (برهان). پیشیارج. بیشیارج. فیشیارج. خوانچه و طبقی را گویند که در آن تنقلات و گل و امثال آن کرده پیش مهمان آرند، قبل از طعام. || غذای مشهی باشد که پیش از طعام آرند(1). پیشپاره. پیشپار. || قسمی حلوا. حلوای تنک و نرم از آرد و روغن و دوشاب. حلوای بریده. شفارج. (زمخشری). پیش باره. قسمی شیرینی. اما بمعانی فوق ظاهراً مصحف پیشپاره (معرب: فیشفارج، شفارج) است. رجوع به پیشپاره شود : سخن باید که پیش آری خوش ایراک سخن بهتر بسی از پیشیاره(2).ناصرخسرو. . (فرانسوی) (1) - Hors d'auver (2) - چنین است در دیوان ناصرخسرو ص395، و ظ: پیشپاره.