پیغام بردن

«لغت نامه دهخدا»

[پَ / پِ بُ دَ] (مص مرکب)رسالت. تعلج. (منتهی الارب). رجوع به پیغام شود :
ور زین سخن که یاد کنی تنگدل شود
پیغام من بدو بر و پیغام او بیار.فرخی.
من این پیغام نزدیک خواجه احمد بردم. (تاریخ بیهقی ص397).
که چرا پیغام خامی از گزاف
بردم از بیدانشی و از نشاف.مولوی.
کسانیکه پیغام دشمن برند
ز دشمن همانا که دشمن ترند.سعدی.
به خشم رفتهء ما را که میبرد پیغام
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگست.سعدی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر