تاری کردن

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ] (مص مرکب) کدر کردن. تاریک کردن. تار کردن. تیره کردن :
بوی بد مر دیده را تاری کند
بوی یوسف دیده را یاری کند.مولوی.
رجوع به تاریک کردن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر