تازه زور

«لغت نامه دهخدا»

[زَ / زِ زو] (ص مرکب) آنکه قوت بکمال داشته باشد. (آنندراج). بسیار توانا و باقوت. (ناظم الاطباء) :
بوصفش معانی همه تازه زور
جلوریز آینده از راه دور.
ظهوری (در تعریف اسب، از آنندراج).
گریهء تازه زور در کار است
ناله ار کارگر فتاد چه غم؟
ظهوری (از آنندراج).
و بر این قیاس سپاه تازه زور، و قیلَ سپاهی که زور آن صرف جنگ نشده باشد :
سپاه تازه زور خط چو بیرون از کمین آمد
نگاهت کو که تا پشت صف مژگان نگه دارد؟
دانش (از آنندراج).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر