«لغت نامه دهخدا»
[زَ / زِ نَ] (اِ مرکب) نهال تازه. نهال نورسته. تازه گیاه. ||مجازاً، مطلق نورسته و جوان. ||تازه بدوران رسیده را نیز گفته اند: و چون تو مرا بتازه نهال دولت مغول دعوت کنی از کیاست دور باشد. (ذیل جامع التواریخ رشیدی).