«لغت نامه دهخدا»
[تَ ءَمْ مُ اُ دَ] (مص مرکب)نیک نگریسته شدن. تأمل شدن : و در شکل پارس که برزده شده است تأمل افتد تحقیق این معنی معلوم گردد. (فارسنامهء ابن البلخی چ اروپا ص121). رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود.