«لغت نامه دهخدا»
[تَ تَ] (مص مرکب) تباه گردانیدن. تباه کردن. ضایع و فاسد و خراب ساختن : طَلخ؛ تباه ساختن کتاب را. (منتهی الارب). باطل و بکارنیامدنی ساختن چیزی را. ||منهدم کردن و ویران ساختن و هلاک و نابود ساختن کسی یا چیزی را : مبادا که گردد بتو کینه خواه ز خشم پدر پور سازد تباه.فردوسی. رجوع به تباه و دیگر ترکیب های آن شود.