تب برون رفتن

«لغت نامه دهخدا»

[تَ بِ / بُ رَ تَ](مص مرکب) لازم تب بردن است. (از بهار عجم) (از آنندراج). دور شدن تب :
عشقی که صادق است بود ایمن از زوال
این تب برون نمیرود از استخوان صبح.
صائب (از بهار عجم).
رجوع به تب و دیگر ترکیبهای آن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر