تبق زدن

«لغت نامه دهخدا»

[تُ بُ زَ دَ] (مص مرکب)خوردن قسمت داخلی مُچ پاها بیکدیگر. || پیچیدن پای از خرده گاه. || صاحب آنندراج بنقل بهار عجم این کلمه را ورم کردن عضوی از اعضای اسب معنی کرده و این شعر را مثال آورد :
هر دم بفلک تبق زند بینی تو
پهلو همه بر افق زند بینی تو
چرم همه پیلها بپایش نرسد
چون یابو اگر تبق زند بینی تو.
میر الهی همدانی.
|| تبق زدن زبان، در تداول عامه لکنت زبان.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر