«لغت نامه دهخدا»
[تَ بِ هَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) تب هجران. تبی که از هجران عارض شود. سوز و گداز هجر. درد دوری. حرارت فراق : تبهای هجر دارم شبهای بینوایی تبهای من ببندی لبها چو برگشایی. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص870).رجوع به تب و دیگر ترکیبهای آن شود.