«لغت نامه دهخدا»
[تَ دَ] (مص)(1) تپیدن و لرزیدن. (ناظم الاطباء). لرزیدن باشد. (فرهنگ اوبهی). اضطراب و بیقراری کردن و طبیدن بطای حطی رسم متأخرین است. (آنندراج) : چو آواز سم ستوران شنید فلاطوس را دل همی برتبید.عنصری. مخلص بزیر تیغ ستم اینقدر متب عاشق کسی ندیده چنین اضطراب کن. مخلص (از آنندراج). || گرم شدن. (آنندراج). (1) - ظ: مصحف تپیدن است.