تثرید

«لغت نامه دهخدا»

[تَ] (ع مص) شکستن در کشتن بیش از آنکه سرد شود. (تاج المصادر بیهقی). شکست کردن مذبوح را پیش از آنکه سرد شود و هو منهی عنه. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || کسی را از معرکه خسته و مجروح برداشتن که هنوز زنده باشد. (از قطر المحیط) (آنندراج). || کشتن ذبیحه را بی آنکه رگهای آن را ببرد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (اِ) اندک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء): اصاب الارض تثرید من مطر؛ یعنی اندک از باران. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)؛ رسید زمین را اندکی از باران.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر