«لغت نامه دهخدا»
[تَ] (ع مص) فروخورانیدن خشم و جز آن. (بحر الجواهر) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || فرو خورانیدن آب کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || نوشانیدن کسی را جرعه جرعه. (از قطر المحیط). || ریختن آشامیدنی در حلق کسی به اکراه. (از قطر المحیط).