«لغت نامه دهخدا»
[تَ کَ دَ] (مص مرکب)ترغیب کردن. حریص گردانیدن. آزمند ساختن. در شغف انداختن : و همه را بر عداوت تو تحریص کرده است. (کلیله و دمنه). رجوع به تحریص شود.