استمجاد

«لغت نامه دهخدا»

[اِ تِ] (ع مص) افزونی خواستن. (زوزنی) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). استکثار. افزونی گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). و منه المثل: فی کل شجر نار، و استمجد المرخ و العفار؛ ای استکثرا منها کأنهما اخذا من النار ما هو حسبهما. (منتهی الارب). || بزرگی و افزونی کردن خواستن. بزرگی گرفتن. افزونی گرفتن خواستن. || قوی شدن بعد از ضعف. (تاج المصادر بیهقی). || دلیر شدن بر کسی پس از شکوه (؟). (تاج المصادر بیهقی). || دارای صفاتی از کرم و جز آن بودن.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر