استمساک

«لغت نامه دهخدا»

[اِ تِ] (ع مص) چنگ درزدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث). سخت داشتن دست و غیره در چیزها. اعتصام: استمساکاً به؛ تعویلاً به. || احتباس.
-استمساک کردن به؛ دست اندرزدن به.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر