«لغت نامه دهخدا»
[اِ] (ع مص) از برگ خرما بوریا بافتن. (منتهی الارب). چیزی بافتن از برگ خرما. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بافتن به انگشتان، چنانکه حصیر را بافند. || رنگ برگردانیدن. (از منتهی الارب). متغیّر شدن: اُسِفَّ وجهُه (مجهولاً)؛ تغیّر کأنّه ذرّ علیه الرماد. (اقرب الموارد). || در پی کارهای دون شدن. (منتهی الارب). از پی کارهای دون فراشدن. (تاج المصادر بیهقی). || کارهای دنی خواستن. || از یار خود گریختن و کناره گزیدن. || باریک گرفتن کار را. || کاه خشک و علف دادن شتر را. || پست پریدن مرغ. || لگام دادن اسب را. (منتهی الارب). || نزدیک گشتن. (زوزنی). || نزدیک شدن چیزی بزمین. (تاج المصادر بیهقی). || نزدیک شدن ابر از زمین. (منتهی الارب). || کسی را بر مکیدن چیزی داشتن. (زوزنی). || تیز نگریستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). || دائم نگریستن. || فرودآوردن فحل سر خود را برای گزیدن. || پراکندن دوا بر جراحت. || پراکندن سرمه و مانند آن بر بن دندان و جز آن. (منتهی الارب). چیزی نرم بر جائی پراکندن. (تاج المصادر بیهقی). چیزی نرم بر جائی افشاندن. || رسیدن به چیزی. (منتهی الارب).