ابن زیاد

«لغت نامه دهخدا»

[اِ نُ] (اِخ) عبیداللهبن زیادبن ابیه. مادر زیاد سُمیه کنیز حارث بن کلدهء طائفی است و چون سمیه به تبه کاری شناخته شده بود دو پسر او زیاد و ابوبکر را حارث بفرزندی نپذیرفت و از این رو زیاد را زیادبن ابیه گفتندی. آنگاه که خلافت به معاویه بن ابی سفیان رسید معاویه زیاد را بپدر خویش ابوسفیان بست، و زیاد را برادر خویش گفت. زیادبن ابیه به سال 53 ه .ق . درگذشت و از وی چند فرزند بماند که همه بخدمت خلفای اموی پیوستند. مشهورتر آنها عبیدالله است. در سنهء 54 معاویه حکومت خراسان بوی داد و او چند ناحیت از ماوراءالنهر را فتح و تسخیر کرد و در سال 56 از فرمانروائی خراسان منعزل و بحکمرانی بصره منصوب گشت و به سال 60 معاویه کوفه را نیز به ولایت او ملحق ساخت. و در 61 از جانب یزید مأمور محاربهء با حسین بن علی علیه السلام گردید و به یوم الطف آن حضرت را با اقارب و اصحاب بشهادت رسانید و بظلم و بیدادی مثل گشت. پس از مرگ یزید، عبیدالله دعوی خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت خویش خواند لکن کوفیان دعات او را هم از اول از شهر براندند. و مردم بصره در آغاز انقیاد می نمودند و سپس بسرکشی و نافرمانی گرائیدند تا او از خروج بصره ناگزیر گشت و بحیل و چاره ها پوشیده از عراق به شام گریخت و در آنجا مروان بن الحکم را بدعوی خلافت تحریض و ترغیب و با جهدی بسیار کار خلافت بر او راست کرد و در 65 ه .ق . لشکری بحرب سلیمان بن صرد خزاعی سوق داد و در عین الورده بیشتر سپاهیان سلیمان کشته شدند سپس از دست مروان متولی ضبط عراق گشت و پیش از خروج او مروان بمرد و فرزند او عبدالملک، نیز وی را بهمان شغل گماشت و او با هشتادهزار تن از شام بموصل آمد و با سپاه مختاربن ابی عبیدهء ثقفی مصاف داد و در این جنگ ابراهیم بن مالک اشتر او را بکشت و سپاه عبیدالله بپراکندند.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر