ابن سبیل

«لغت نامه دهخدا»

[اِ نُ سَ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) راه گذری. (مهذب الاسماء) (دهار). رهگذری. (خلاص نطنزی). ابن السبیل. راهگذار. رهگذر. راه رو. مسافر :
شنیدم که یک هفته ابن السبیل
نیامد بمهمانسرای خلیل.سعدی.
|| در اصطلاح فقهاء مسافری از وطنْ دور که در جای باش خویش توانگر است و اینجا بی زاد و راحله و درویش مانده و سامان بازگشت حتی بطریق فروش و قرض ندارد. و چنین کس از مستحقین زکوه بود. ابن السبیل. ج، ابناء سبیل.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر