«لغت نامه دهخدا»
[کَ دَ] (مص مرکب) هنگامه چیدن اعم از آنکه بخوبی باشد یا زشتی، گویند با فلان برخوردی کردیم با ما طرفه بازاری کرد. مرادف بازار زدن. (آنندراج) : مصر دل را بتو دادیم و عزیزان غافل که بما یوسف حسن تو چه بازاری کرد. خواجه آصفی (از آنندراج).