بازار کردن

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ] (مص مرکب) هنگامه چیدن اعم از آنکه بخوبی باشد یا زشتی، گویند با فلان برخوردی کردیم با ما طرفه بازاری کرد. مرادف بازار زدن. (آنندراج) :
مصر دل را بتو دادیم و عزیزان غافل
که بما یوسف حسن تو چه بازاری کرد.
خواجه آصفی (از آنندراج).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر