«لغت نامه دهخدا»
(اِ مرکب) بازنیچ. مهرهء چندی است که بر ریسمان بندند و از بالای گهوارهء اطفال آویزند تا ایشان بدان بازی کنند و آنرا بعربی دأدأه گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). مهره ای چند است که بر ریسمان بندند و از بالای گهواره آویزند که کودکان به آن بازی کنند و بعربی دوداه گویند اما در السامی فی الاسامی مسطور است که هی خشبات یضم بعضها الی بعض و یوضع علیها شی ء اما من خشب عریض او غیره من اللباس لیکون للصبی بمنزله المهد. (سروری) : عقد ثریا نشود بازپیچ.شهید (از انجمن آرا). پی مهد اطفال جاهت سزد که عقد ثریا شود بازپیچ. شهید (از سروری). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 154 شود. || ریسمانی را گویند که در ایام جشن و عید از جایی آویزند و زنان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان) (ناظم الاطباء)(1). و جنبلود نیز گویند، ریسمانی باشد که کودکان هر دو سرهاش بر هم بندند و از جایی درآویزند و در میان آن نشینند و از بهر بازی بجنبانند و آنرا بترکی سالنجاق گویند. بوالمثل گوید : ز تاک خوشه فروهشته و ز باد نوان چو زنگیانی بر بازپیچ بازیگر. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص57). ریسمانی بود که روز نوروز یا در ایام عید کودکان از بام یا از درخت درآویزند و در میان آن نشینند و در هوا روند و آیند و در بعضی دیار آنرا کاز خوانند و بتازی ارجوحه گویند و بپارسی حکالوس(2) نامند و در کرمان کواجه(3) گویند و در اصفهان حنجیل خوانند. و در هندوستان بلبک(4) نامند. بوالمثل گوید : ز تاک خوشه فروهشته و ز باد نوان چو زنگیانی بر بازپیچ بازیگر. (فرهنگ اوبهی). رسنی دوتا که بیاویزند و بچگان و دخترکان بدان برنشینند و بازی کنند و آن را اورک و اریبج نیز گویند. (شرفنامهء منیری). ریسمانی را گفته اند که در جشن و سور بر شاخهء درختی بندند و در آن نشینند و در هوا آمد و شد کنند. فخری گفته : امن و عدل و استقامت در هوای ملک تو باد چون بازی گران بازی کنان در بازپیچ. در فرهنگ سامانی بادپیچ بدال مهمله گفته و این معنی با حرکت در هوا انسب است و رشیدی بادپیچ را اصح دانسته است. (انجمن آرا) (آنندراج). مَرجوحَه. اُرجوحَه. بانوج. (منتهی الارب). تَرمورَه. تاب. رُجاجَه. و رجوع به بادپیچ شود. || و بعضی گفته اند چهارچوب است و بر آن تخته یا جامه ای وصل کنند که بمنزلهء گهواره باشد اطفال را. (برهان) (ناظم الاطباء). || چوبی چند است که بر یکدیگر بندند و کرباسی بر روی آن افکنند که بدلی گهوارهء کودک باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 154 شود. (1) - آقای نفیسی نوشته اند (یادنامهء پورداود صص22-21: در بارهء چند لغت فارسی) «باز پیچ پیداست که همان چیزی است که امروز «تاب» گویند و در ترکی «صاللینجق» نویسند و از معنی کلمه پیداست که باید از «باد» مشتق باشد نه از «باز» و ناچار کلمه در اصل «بادپیچ» بوده و به املای قدیم آنرا «باذپیچ» نوشته بوده اند و سپس آن را «بازپیچ» پنداشته اند و در این بیت ابوالمثل بخاری که گوید: ز تاک خوشه فروهشته وز باد نوان چو زنگیانی بر باد [ ذ ؟ ] پیچ بازیگر، کلمه را تحریف کرده اند. در برخی از فرهنگها همین کلمه را «بازپیچ» ضبط کرده اند و در معنی آن نوشته اند: مهره ای چند که بر ریسمانی... و بدین بیت شهید بلخی استشهاد کرده اند: پی مهد اطفال جاهت سزد که عقد ثریا شود بازپیچ. پیداست که این همان کلمه است که درینجا هم باید «بادپیچ» خواند و مراد از آن همان ریسمانی است که مانند تاب از گاهواره آویزان است و ممکن است که برای بازی کودکان مهره هایی بر آن بندند». (نقل از حاشیهء برهان قاطع چ معین). (2) - ن ل: خیکالوس. (3) - ن ل: کواجو. (4) - ن ل: بیسک.