«لغت نامه دهخدا»
[صَ] (ص مرکب)(1) پاکیزه. (ناظم الاطباء). || جای پاکیزه. - آدم باصفا؛ آنکه درونی پاک و ظاهر و باطن یکی و عقیدهء خالص دارد. با حقیقت. پاک ضمیر. پاکدل خوش نیت : و لیکن تو آن میشمر پارسا که باطن چو ظاهر ورا باصفاست. ناصرخسرو. مردی نورانی قوی باصفا مرا پیش آمد. (انیس الطالبین ص158). || خوش آیند. خوشنما. (ناظم الاطباء). و رجوع به صفا شود. (1) - از با + صفا.