«لغت نامه دهخدا»
[بِ خَ / خِ] (ق مرکب)(1) بخوشی و خوبی. بعافیت و رستگاری. بسلامتی و تندرستی. بعاقبت و سرانجام نیک. بقصد و ارادهء نیک. (ناظم الاطباء). - بخیر و خوبی؛ صحیح و سالم و بسلامتی. (ناظم الاطباء). (1) - از ب + خیر.